"سام" نویسنده‌ی نمایشنامه، پس از اخراج کارگردان قبلی، ناگهان خود را در جایگاه کارگردانی تئاتری محلی می‌بیند. او که به سختی از پس هر جلسه تمرین برمی‌آید، در تلاش است تا بازیگران متنوع گروه را رهبری کند و با امتحان روش‌های مختلف، نمایشنامه‌اش را به اثری موفق تبدیل نماید و ...

سریال داستان "پرسی جکسون" یک نوجوان نیمه خدا ، را روایت می کند که در حال کشف هویت خود و قدرت های خود است. او به همراه دوستانش "آنابیت" و "لوک" به جستجویی در سراسر آمریکا می رود تا مانع از بروز جنگ بین خدایان المپین شود و ...

دو تاجر خودشیفته متوجه می شوند که دوقلوهای همسان گمشده هستند و برای برنامه ریزی برای دیدار مجدد والدین طلاق گرفته عجیب و غریب خود گرد هم می آیند و ...

در آخرین روزهای تابستان و کودکی آخر هفته قبل از شروع مدرسه راهنمایی، چهار دختر با حقایق سخت بزرگ شدن دست و پنجه نرم می کنند و وارد ماجراجویی اسرارآمیز می شوند و ...

فیلم داستان یک هنرمند جوان و مشتاق که به تیم آهنگسازی دبیرستانش می‌پیوندد. او بعداً متوجه می‌شود که عشق واقعی چه حسی دارد، چراکه خود را دلباخته هم تیمی اش می‌بیند و ...

پس از ناپدید شدن برنادت فاکس، دختر 15 ساله‌اش تمام تلاشش را می‌کند تا ردی از او پیدا کند و در این بین گذشته‌ی خود را کشف می‌کند...

هنرمند مشتاقی به نام گرگ سسترو با مرد عجیب و غریبی به نام تامی وایزو دوست می شود. این دو با همدیگر به لس آنجلس سفر می کند و هنگامی که هالیوود این دو را رد می کند، تامی تصمیم می گیرد که یک فیلمنامه بنویسد و علاوه بر کارگردانی و تهیه کنندگی آن، در فیلم خودش بازی کند. این فیلم، همان فیلم “اتاق” است که به عنوان “شهروند کین” فیلم های بد شمرده می شود…

زن تنهایی که در توکیو زندگی میکند در کلاس انگلیسی ثبت نام میکند تا با یاد گرفتن انگلیسی به کالیفرنیا برود و به دنبال گمشده اش بگردد و…

در قسمت دوم این انیمیشن میویس با جاناتان ازدواج کرده و صاحب پسری نیمه انسان نیمه خون آشام می شوند به نام دنیس. از طرفی میویس به همراه همسرش به خانه ی جانی مسافرت می کنند و دنیس را پیش دراکولا می گذارند. در این میان پدر دراکولا٬ ولاد با گویندگی مل بروکس سر میرسد تا تربیت دنیس را به عهده بگیرد. اما او با دراکولا مشکل اساسی دارد.

داستان فیلم درباره پسری به نام الکساندر است که مایه ی ننگ خانواده اش است و خانواده اش هیچ برنامه ای برای شرکت در جشن تولدش ندارند. الکساندر که شدیداً دلش به حال خودش می‌سوزد ، نیمه شب تولدش برای خود یک ظرف بستنی گردویی می‌ریزد و آرزو می‌کند تا بقیه ی اعضای خانواده یک روز دردِ زندگی ای را که او خوب با آن آشنا است را تجربه کنند و…